معنی زبان شکسته
- زبان شکسته (زَ نِ شِ کَ تَ / تِِ)
- کنایه از زبان لکنت دار. (آنندراج). کنایه از زبان الکن. (مجموعۀ مترادفات ص 191) :
تنها نه اشک راز مرا جسته جسته گفت
غماز رنگ هم به زبان شکسته گفت.
صائب.
غبار خط به زبان شکسته میگوید
که فیض صبح بناگوش یار را دریاب.
صائب
