جدول جو
جدول جو

معنی زبان شکسته

زبان شکسته
(زَ نِ شِ کَ تَ / تِِ)
کنایه از زبان لکنت دار. (آنندراج). کنایه از زبان الکن. (مجموعۀ مترادفات ص 191) :
تنها نه اشک راز مرا جسته جسته گفت
غماز رنگ هم به زبان شکسته گفت.
صائب.
غبار خط به زبان شکسته میگوید
که فیض صبح بناگوش یار را دریاب.
صائب
لغت نامه دهخدا