معنی زبان زده زبان زده (دَ / دِ) گفتگوشده. مذاکره شده. (ناظم الاطباء) ، مشهورشده. بر سر زبان افتاده: شد همچو او زبان زدۀ هر سخن سرای ناسور کون خر سر خمخانه جوش کرد. سوزنی لغت نامه دهخدا