جدول جو
جدول جو

معنی زاولانه

زاولانه
(نَ / نِ)
بندهای آهنین که در پای بندیان و مردم گریزپای نهند. (شرفنامۀ منیری). بندی است از آهن که بر پای ستور و مردم دیوانه و مجرم نهند. (آنندراج). بند آهنی است که بر پای ستوران و گریزپایان نهند و آن را بترکی بخاو گویند. (برهان قاطع). بند آهن که بر پای کسی نهند و عوام زولانه گویند. (فرهنگ رشیدی). بندی آهنین بود و یک پاره، که بر پای زندانیان نهند. (فرهنگ نظام) :
زلفینک او برنهاده دارد
بر گردن هاروت زاولانه.
خسروی.
بشهر تو گرچه گرانست آهن
نشائی تو بی بندو بی زاولانه.
ناصرخسرو.
چون خانه بیگانه آشیان شد
خو کرد در این بند زاولانه.
(دیوان ناصرخسرو ص 399 به نقل از حاشیۀ برهان قاطع چ معین) ، موی مجعد و پیچیده. (برهان قاطع). جعد و موی مرغول را نیز همین خوانند. (فرهنگ نظام) ، زراسنگ. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا