معنی زار گشتن زار گشتن (بَ کَ / کِ دَ) تباه شدن. نابسامان شدن، زبون گشتن. خوار گشتن: نمازت برد چون بشوئی از او دست وزو زار گردی چو بردی نمازش. ناصرخسرو. و رجوع به زار شود لغت نامه دهخدا