اول هر چیزی و بهتر آن، و منه ریعان الشباب و ریعان السراب، نمایش آن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از غیاث اللغات) (از اقرب الموارد). - ریعان الشباب، ریق الشباب. اول جوانی. (مهذب الاسماء). - ریعان سراب، اضطراب آن. جنبش آن. لرزش و درخشش آن. (یادداشت مؤلف). - ریعان شباب یا جوانی، اول جوانی. روق. شرخ. عنفوان. (یادداشت مؤلف) : این پسر هنوز از باغ زندگانی بر نخورده و از ریعان جوانی تمتع نیافته. (گلستان). اول ریعان شباب که هنگام استحکام قواعد فضایل و آداب بود. (تاریخ جهانگشای جوینی)