معنی ریشه کن
- ریشه کن (گَ دَ / دِ)
- مستأصل و بیخ برکنده. (آنندراج).
- ریشه کن ساختن، از بیخ و بن برکندن. ریشه کن کردن:
گر چنین آهنگ خواهد شد سرود قمریان
سروها را ریشه کن می سازد از بستان ما.
صائب (از آنندراج).
- ریشه کن شدن، از بیخ و بن برکنده شدن.
- ریشه کن کردن، از بیخ و بن برکندن. ایعاء. استیصال. از بن برانداختن. (از یادداشت مؤلف)
