ریشه راندن. ریشه دواندن. (از مجموعۀ مترادفات ص 189). رشد و نمو ریشه نبات. (فرهنگ لغات عامیانه). ریشه نهادن. ریشه دوانیدن: خاری است غم که در دل ما ریشه کرده است ماری است پیچ و تاب که در آشیان ماست. صائب (از آنندراج). ، ریشه ریشه شدن پوست در سر انگشت. (فرهنگ لغات عامیانه). زیادتی در کنارۀ ناخن برآمدن و آزار دادن، جایگیر شدن و مستحکم شدن وضع و قوام یافتن و استحکام وضع کسی یا چیزی. (از فرهنگ لغات عامیانه)