تمسخر کردن. استهزا و مسخره نمودن. (ناظم الاطباء). استهزاء کردن. مسخره کردن. تمسخر نمودن. دست انداختن. (یادداشت مؤلف) : آتشی کآب را بلند کند بر تن خویش ریشخند کند. سنایی. ساعتی دستبند می کردند برسمن ریشخند می کردند. نظامی. ریشخندی کرده اند آن منکران بر مثلها و بیان ذاکران. مولوی. ای بسا ریشخندها که فلک برتکاپوی خر سوار کند. عمادی شهریاری. کند زعفران سبزه را ریشخند که شد سنبلش برگل پنبه بند. ملاطغرا (از آنندراج). ، فریفتن به زبان، چنانکه بچه را. تی تال. طفل را به سخنانی بی اصل و وعده های راست یا دروغ آرام کردن. (یادداشت مؤلف)