معنی ری
- ری (تَ)
- روی ̍. (ناظم الاطباء). سیراب گردیدن. (منتهی الارب). رجوع به روی ̍ شود، تازه شدن درخت وسیراب گردیدن آن. (منتهی الارب). سیراب شدن و از تشنگی درآمدن. (از متن اللغه) ، آب کشیدن ازبهر کسی. (تاج المصادر بیهقی) ، کسی را بر شتر بستن تا در خواب نیفتد. (تاج المصادر بیهقی)
ری ّ. روی ̍. (ناظم الاطباء). رجوع به ری ّ و روی ̍ شود
