جدول جو
جدول جو

معنی رهنمون کردن

رهنمون کردن
(تَ هی یَ / یِ کَ دَ)
راهنمایی کردن. هدایت. (یادداشت مؤلف) :
برفتی جنگجویی را سوی من رهنمون کردی.
فرخی.
آن کاو ترا به سنگدلی کرد رهنمون
ای کاشکی که پاش به سنگی درآمدی.
حافظ.
رجوع به راهنمایی و رهنمون شدن شود.
، رهنمون و راهنما قرار دادن. به راهنمایی و هدایت گرفتن:
بسی کردم اندیشه را رهنمون
نیاوردم این بستگی را برون.
نظامی
لغت نامه دهخدا