جدول جو
جدول جو

معنی روح پیکر

روح پیکر
(پَ کَ)
آنکه پیکرش چون روح باشد:
دردا که از برای شکست وجود من
سوی عدم شد آن خلف روح پیکرم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا