احمق و سست گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). رعن رعناً و رعناً احمق و سست گردید. (ناظم الاطباء). در تعجب گویند: ما ارعنه، یعنی چه گول و سست است او. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) ، درد رساندن آفتاب دماغ کسی را چنانکه سست و بیهوش گردد. (از آنندراج) (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به رعن شود یا رعن. درد رسانیدن دماغ کسی را چنانکه سست و بیهوش گردد. (منتهی الارب) (از المنجد) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، گول و سست شدن مرد. (از اقرب الموارد). رجوع به رعن و رعونه شود