معنی رعشه افکندن رعشه افکندن (تَ دَ) رعشه انداختن. لرزه انداختن. (یادداشت مؤلف) : سایه بر هر کس که آن سرو خرامان افکند رعشه چون آب روانش در رگ جان افکند. صائب (از آنندراج) لغت نامه دهخدا