جدول جو
جدول جو

معنی رعشه افتادن

رعشه افتادن
(تَ خوَرْ / خُرْ دَ)
لرزه دست دادن. لرزش دست دادن. لرزه عارض شدن. لرزه افتادن بر:
همچنان غافل از مرگم گرچه از موی سفید
دررگ جان رعشه چون شمع سحر افتاده است.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا