معنی رعشه افتادن رعشه افتادن (تَ خوَرْ / خُرْ دَ) لرزه دست دادن. لرزش دست دادن. لرزه عارض شدن. لرزه افتادن بر: همچنان غافل از مرگم گرچه از موی سفید دررگ جان رعشه چون شمع سحر افتاده است. صائب (از آنندراج) لغت نامه دهخدا