پاس داشتن. (رعیت و غیره را) ، نگاه داشتن حق کسی را. (فرهنگ فارسی معین) : باید که حق من و خدمت قدیمم در فرزندانم رعایت کرده آید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 350). حق وی (قاید) را رعایت باید کرد در فرزندانش و خیلش را به پسر دادن تا دهند یا نه. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 326). درمی خواهد از خدا مددکاری در آنچه او را بر آن واداشته، و راه نمایانش در آنچه طلب رعایت کرده از او. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 313). امیدوارم که حق خدمت من درفرزندانم رعایت کند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 357). گرحقوق آشنایی را رعایت می کنی عمر چندان نیست ای ناآشنا وقت است وقت. صائب (از آنندراج). ، توجه کردن، تعظیم کردن. احترام کردن. (فرهنگ فارسی معین)