با دست زدن کسی را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به دست زدن. (آنندراج) (منتهی الارب) ، اقامت کردن در جایی: رصع بالمکان. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آرام کردن بجایی. (منتهی الارب). متمکن شدن بجایی. (یادداشت مؤلف) ، کوفتن دانه را در میان دو سنگ. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). میان دو سنگ کوفتن دانه را. (منتهی الارب) ، فروبردن نیزه را در مطعون. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). نیزه درنشاندن در چیزی و سخت خستن به آن. (از منتهی الارب) (آنندراج). سخت زدن با نیزه. (از اقرب الموارد)