جدول جو
جدول جو

معنی رشیدالدین فضل الله

رشیدالدین فضل الله
(رَ دُدْ دی)
رشیدالدین فضل الله ، پسر عمادالدوله ابی الخیر، نوادۀ موفق الدولۀ همدانیست. جد او موفق الدوله با خواجه نصیر درقلاع ملاحدۀ قهستان سر می کرد و پس از تسلیم آن قلاع او نیز به خدمت مغول پیوست. وی ایام جوانی را در همدان به تحصیل علوم مختلف بویژه طب گذراند و بعنوان طبیب داخل دستگاه اباقاخان گردید و تا آنجا ترقی کرد که به وزارت غازان و اولجایتو و ابوسعید رسید. غازان خان تاریخ دوست و آشنا به تاریخ اجداد خود بود از اینرورشیدالدین را مأمور کرد که تاریخی از مغول ترتیب دهد. خواجه این مأموریت را پذیرفت و پس از مطالعۀ اسناد مغولی و مذاکره با مطلعین تاتار اساس کتاب خود را که بنام ’تاریخ غازانی’ خوانده شد ریخت ولی قبل از پایان کتاب غازان درگذشت و برادرش اولجایتو خواجه را به ادامۀ کار واداشت و اضافه کرد که علاوه بر تاریخ اقوام مغول تاریخ جامعی که شامل همه اقوام دیگر باشد به ضمیمۀ مجلدی درباره جغرافی و معرفت مسالک و ممالک ذیل تاریخ غازانی قرار دهد. رشیدالدین با همه سنگینی وظیفۀ وزارت و گرفتاریهای گوناگون به انجام آن همت گماشت و در سال 710 هجری قمری تألیف ’جامع التواریخ’ را بپایان رسانید. خواجه رشیدالدین مردی فاضل و دانشمند و آشنا به زبانهای عربی و ترکی و مغولی بود و اوقات فراغت را به مطالعه یا کتابت می گذراند. خواجه بر اثر سعایت دشمنان در سال 717 هجری قمری از وزارت معزول شد و از سلطانیه به تبریز رفت و سرانجام بر اثر تحریکات مخالفان بدستور ابوسعید در سال 718 هجری قمری او را در نزدیکی تبریز دونیم کردند و به زندگی یکی از بزرگترین حکما و اطباء و نویسندگان و مورخان و وزیران پایان بخشیدند و آثار او را در ربع رشیدی از میان بردند. مؤلّفات دیگر او عبارتست از: 1- کتاب الاخبار و الاّثار، در بیان سرما و گرما و فصول و فلاحت و آبیاری و امراض نباتات و معدنیات، که اصل آن در دست نیست ولی منتخبی از آن موجود است 2- مفتاح التفاسیر، در بیان فصاحت قرآن و ترجمه مفسران و بیان خیر و شر و قدر و ابطال تناسخ 3- رسالۀ سلطانیه 4- لطایف الحقایق 5- بیان الحقایق 6- توضیحات، شامل 19 مراسله در مسائل کلامی و دینی و عرفانی 7- مجموعۀ مکاتبات رشیدی که حاوی بسی نکات ادبی و تاریخی است. (از فصلی از جامعالتواریخ گردآوردۀ محمد دبیرسیاقی صص چهار - ده). خواجه علاوه بر منصب وزارت و مقام علمی و پزشکی و تاریخ نویسی، طبع شعر نیز داشته و گاهی تفنن را شعری می گفته است. از اشعار خواجه است دو بیت زیر که در برخی از تذکره ها به نام وی درج شده است:
پیریم ولی چو بخت دمسازآید
هنگام نشاط و طرب و ناز آید
از زلف دراز تو کمندی فکنیم
بر گردن عمر رفته تا بازآید.
و رجوع به سبک شناسی ج 3 صص 171- 180 و ج 1 ص 183 و لباب الالباب ج 1 ص 288 و 339 و اعلام المنجد و مجمعالفصحاء ج 1 ص 236 و اعلام زرکلی چ جدید ج 3 و فهرست الوزراء و الکتّاب و جهانگشای جوینی ج 2 ص 192، 147، 34 و 218 و ج 1 ص 102، 106، 108، 114 و 220و تاریخ ادبی ادوارد براون فهرست ج 3 و آتشکدۀ آذر چ شهیدی ص 262 و قاموس الاعلام ترکی ج 3 و تاریخ گزیده صص 621- 637 و فهرست کتاب خانه سپهسالار ج 2 ص 661 و تاریخ غازانی ص 118، 119، 145، 375 و تاریخ عصر حافظ فهرست ج 1 و تاریخ ادبیات ایران تألیف رضازاده شفق ص 268و نزهه القلوب ج 3 ص 76 و فهرست حبیب السیر و مجمل التواریخ و القصص ص 111 و مقدمه و فهرست جامعالتواریخ رشیدی و مادۀ ربع رشیدی در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا