اسمش محسن بیک و در فن علاقه بندی ممتاز اما هرزه گردو بی پروا و غماز بود بحدی که در تبریز عسس کشته و هم در آنجا کشته شد. (از آتشکدۀ آذر چ شهیدی ص 262). صادقی کتابدار گوید: از مردم زادگان همدان و پسر حسن بیگ لنگ درودآبادی است. در فن علاقه بندی سرآمد اقران وامثال بود ولی بی نهایت لوند و ولگرد و بی باک و بدنفس بود... اگرچه عقل نداشت ولی فهمش خوب بود. (از مجمعالخواص ترجمه خیامپور ص 197). ابیات زیر از اوست: رفتم و اندوه هجران ترا بردم بخاک تا بدانم بی تو حال خفتگان خاک چیست. # # # رفتم از کوی توای خوبه جفا کرده بگو صرف اوقات به آزار که خواهی کردن. # # # هستند بسی کشتنی آغاز زمن کن ترسم که به تنگ آیی و من زنده بمانم. و رجوع به الذریعه ج 9 بخش 2 و فرهنگ سخنوران و مآخذ مندرج در آن شود