جدول جو
جدول جو

معنی رسوا نمودن

رسوا نمودن
(تَکَ دَ)
بی آبرو کردن. زشتیهای نهانی اعمال کسی را فاش ساختن. رسوا کردن. (از یادداشت مؤلف). ذأم. ذحم. (منتهی الارب) :
خنده رسوا می نماید پستۀ بی مغز را
چون نداری مایه از لاف سخن خاموش باش.
صائب تبریزی.
چنان رسوا نمودم تقوی دیرینۀ خود را
که کردم ریش قاضی خرقه پشمینۀ خود را.
آرزو اکبرآبادی (از ارمغان آصفی).
و رجوع به رسوا کردن شود
لغت نامه دهخدا