قبول نشدن. پذیرفته نشدن. مردود گردیدن. (یادداشت مؤلف). مردودشدن. رفوزه شدن (در امتحان). (فرهنگ فارسی معین). - رد شدن پیشنهاد در مجلس شوری یا سنا، پذیرفته نشدن آن. (یادداشت مؤلف). - رد شدن شاگرد در امتحان، قبول نشدن وی در آزمایش. (یادداشت مؤلف). ، گذشتن. رفتن و گذشتن. عبور کردن. (یادداشت مؤلف) (فرهنگ فارسی معین) : رد شو، بگذر. (یادداشت مؤلف) ، دور شدن. (ناظم الاطباء) ، رانده شدن. مردود شدن: بد ز گستاخی کسوف آفتاب شد عزازیلی ز جرأت رد باب. مولوی. گر از درگه ما شود نیز رد پس آنگه چه فرق از صنم تا صمد. (بوستان). ، پشت دادن. (ناظم الاطباء)