جدول جو
جدول جو

معنی رجله

رجله
(رِ لَ)
جای روییدگی عرفج. (ناظم الاطباء). جای روییدگی خرفه در مرغزار. (آنندراج) (منتهی الارب). جای روییدگی خرفه در باغ. (از اقرب الموارد) ، ثبات قدم در رفتار. (ناظم الاطباء). رفتار سخت. (منتهی الارب) (آنندراج) ، مرد پیاده. (ناظم الاطباء) ، نوعی از ترۀ خرفه. (از اقرب الموارد). مثل: هو احمق من رجله او رجله (و العامه تقول بالفتح) ، یعنی او احمق تر است از خرفه لأنها لاتنبت الا فی مسیل. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از آنندراج). بقلهالحمقاء. (از تاج العروس) (اختیارات بدیعی). بقلۀ یمانیه. پرپهن. فرفخ. بقلهالحمقاء. مویزآب. بخله. تخمکان. بیخله. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، آبراهۀ سیل از زمین و دشت بسوی زمین نرم. ج، رجل. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
رجله. جمع واژۀ رجل. (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ رجل. (منتهی الارب). رجوع به رجل شود، جمع واژۀ رجل. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا