بر پای کسی زدن و رسیدن پای او را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). رسیدن بپای کسی. (از ذیل اقرب الموارد) ، رهاکردن چوپان شتربچه را با مادر آن تا هرچند بخواهد از شیر آن بخورد. (از اقرب الموارد). بچه شتر را با مادر وی گذاشتن تا شیر مکد هرگاه که خواهد. (منتهی الارب) ، بستن هر دو پای گوسپند را یا بر یک پای آن عقابه بستن و یا بر یک پای آویختن آن را. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). گوسپند بپای بیاویختن. (از تاج المصادر بیهقی) ، بستن دو پای گوسپند را، و گفته شده بر یک پای آویختن آن را. (از اقرب الموارد) ، زاییدن زن بچه ای را که پای او پیش از سر بیرون آید. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) ، بمراد خود پستان مکیدن شتربچه. مکیدن شتربچه شیر مادر را. (از ناظم الاطباء). شیر خوردن. (تاج المصادر بیهقی). شیر خوردن بز یا میش یا گاو از مادرش. (از اقرب الموارد) ، برجستن نر بر ماده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) بزرگ پا گردیدن. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (آنندراج) ، بیمار پا شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، یک پای سپیدشدن ستور. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). سپید شدن یک پای ستور تا خاصره. (از اقرب الموارد) ، فروهشته و مرغول شدن موی کسی. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). درآمدن موی بین مجعد و فروهشته. (از اقرب الموارد). پشک شدن موی یعنی موی که پرجعد باشد. (دهار). پشک شدن موی. (مصادراللغه زوزنی) (تاج المصادربیهقی) ، پیاده ماندن و مرکوبی نداشتن کسی که بر آن سوار شود. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). پیاده رفتن. (منتهی الارب). پیاده شدن. (مصادراللغه زوزنی) (غیاث اللغات) (دهار) ، گذاشتن بچۀ شتر را با مادر خود تا هرگاه که خواهد شیر مکد. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). یله کردن بچه شتر را تا هرگاه خواهد شیر مادر خود بمکد. (از اقرب الموارد) ، مکیدن شتربچه شیر مادر را. (منتهی الارب) (آنندراج). و رجوع به رجل شود بیمار شدن. رجل (مجهولاً) رجلاً و رجلهً، و رجل رجلاً و رجلهً (از باب علم). (از ناظم الاطباء)