الهه. مؤنث رب النوع در معنی فرشته ای که خداوند برای پرورش و حفاظت هر نوع از انواع حیوانات و نباتات و جمادات مقرر فرموده چنانکه برای پرورش هر نوع فرشته ای جداگانه ای است. مرحوم پیرنیا می نویسد: اگر شاه عنوان خداوندگار داشت ملکه را ربهالنوع یا ربهالنوع آسمانی می خواندند. (ایران باستان ج 3 ص 2658). و باز در جای دیگر گوید: موزها نه ربهالنوع بودند که هر یک صنعتی را مانند شعر، موسیقی، نمایش و غیره حمایت میکردند، مهمترین صنایع شعر و فصاحت بود. (ایران باستان ج 1 ذیل ص 67) : و چون اسم مادرش (مادر فرهادک) موزا بود او را ربهالنوع می دانست. (ایران باستان ج 3 ص 2390). و رجوع به رب النوع در همین لغت نامه و آلهه در فرهنگ اساطیر قدیم یونان تألیف احمد بهمنش شود. - ربهالنوع عدالت،: از ارباب انواع دیگر یونانیان نیز گاهی صورت یا علاماتی مشاهده میشود: 1- زئوس یا ژوپی تر خدای بزرگ یونانیها و رومیها... 2- ربهالنوع عدالت با ترازویی بدست. (ایران باستان ج 3 ص 2679). - ربهالنوع نصرت، فیروزلقب بوده که بجای ربهالنوع نصرت بعقیدۀ یونانیها استعمال میشده یعنی بجای اینکه بگویند ’در تحت حمایت ربهالنوع مذکور’، میگفتند: فیروز. (از ایران باستان ج 3 ص 2582)