رانا. رانه ظاهراً همان راناست که بلغت هندی لقب شاهزادگان راجگانست. (لباب الالباب چ لیدن ج 1 ص 325). راجه. (ناظم الاطباء) : بهرامشه بکینۀ من چون کمان کشید کندم بکینه از کمر او کنانه را پشتی خصم گرچه همه رای و رانه بود کردم بگرز، خرد، سر رای و رانه را. سلطان علاءالدین غوری (از لباب الالباب) رانج. نارگیل. (ناظم الاطباء). جوزهندی باشد که آن را نارگیل نیز خوانند و معرب آن رانج است، گیاهی است شبیه سیر که میپزند و میخورند. (از شعوری ج 2ورق 14) (از ناظم الاطباء)