جدول جو
جدول جو

معنی راست آوردن

راست آوردن
(تَ گَ تَ)
راست کردن. درست کردن. درست آوردن. بسر و سامان رساندن. بصلاح رسانیدن. مقابل ناراست آوردن: گفت یک معالجت دیگر مانده است به اقبال امیرالمؤمنین بکنم اگرچه مخاطره است اما باشد که باری تعالی راست آرد. (چهارمقاله). خدا کار ترا راست آرد، سر و سامان دهد، بر مراد دارد، متناسب آوردن. جور آوردن. زیبای قد ساختن:
شاعر آن درزی است دانا کو باندام کریم
راست آرد کسوت مدحت بمقراض کلام.
سوزنی.
تمشیت، راست آوردن کارها
لغت نامه دهخدا