آسوده کردن. شاد کردن. (آنندراج). آسایش دادن: گرم راحت رسانی ور گزایی محبت بر محبت می فزایی. سعدی (بدایع). راحت از مال وی بخلق رسان تا همه عمر و دولتش خواهند. سعدی. پسر را نکو دار و راحت رسان که چشمش نماند بدست کسان. سعدی (بوستان). چو مردان ببر رنج و راحت رسان مخنث خورد دسترنج کسان. سعدی (بوستان). خور و پوش و بخشای و راحت رسان نگه می چه داری ز بهر کسان. سعدی (بوستان). حکما گفته اند هر که را رنجی بدل رسانیدی اگر در عقب آن صد راحت برسانی ایمن مباش. (گلستان)