جدول جو
جدول جو

معنی راتبه

راتبه
(تِ بَ)
بمعنی ثابت و به یک جا استاده و قرار گرفته مشتق از رتوب بضمتین بمعنی ثابت و ساکن شدن. (آنندراج) (غیاث) : ان العدل اذا اصر علی ترک السنن الراتبه کان ذلک قادحاً فی عدالته. (معالم القربه) ، یعنی همانا که شخص دادگر هرگاه در ترک وظیفه و مقرری پافشاری کند به عدالت او زیان میرساند، سرماهی. وراستاد. راستاد. مواجب. وظیفه. نفقه:
من خود از خوان عنایت نخوهم برد ولیک
سی شبانگاه مرا راتبه کن شست فقاع.
سوزنی.
بمیزبانی وی مالک اهل دوزخ را
فزود راتبۀ شدت عذاب الیم.
سوزنی (دیوان چ شاه حسینی ص 422).
بخالقی که فرخ عقاب را بر قلال جبال راتبۀ روز و شب، حمایت کرم او میرساند. (سندبادنامه ص 125).
هر صباحی فرقه ای را راتبه
تا نماند امتی ز او خائبه.
(مثنوی).
انعام تست راتبۀ ساکنان صبر
اندیشۀ تو مشعلۀ رهروان فکر.
سپاهانی (از شرفنامۀ منیری)
لغت نامه دهخدا