جدول جو
جدول جو

معنی رأی العین

رأی العین
(رَءْ یُلْ عَ)
رأی عین. دیدن بچشم. (آنندراج) (غیاث اللغات). دیدار بچشم. (دهار). بدیدن چشم. (ترجمان علامۀ جرجانی ص 50). بدیدار چشم. مشاهده و معاینه. (ناظم الاطباء).
- برأی العین، به مشاهدۀ چشم. (یادداشت مرحوم دهخدا) :
بتوان دید از او برأی العین
آنچه یابی ز روستم به خبر.
فرخی (دیوان چ دبیرسیاقی ص 134).
همیشه میخواستم که آنرا بشنوم از معتمدی که آن را برأی العین دیده باشد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 50). آنچه خواجه بازنمود برأی العین دیده شد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 591) :
ز آب و آتش شمشیر تو برأی العین
قضا ببیند بیشک دمار آتش و آب.
مسعودسعد.
دیده بی دیدگان برأی العین
شکل مقسوم و صورت مقدور.
مسعودسعد.
و حکایاتی که نویسند و تقریر کنند هیچ کدام برأی العین مشاهده نکرده باشند. (جامعالتواریخ رشیدی)
لغت نامه دهخدا