جدول جو
جدول جو

معنی ذنب

ذنب
(ذَ نَ)
صاحب منتخب اللغات و لطائف وغیاث و آنندراج و غیرهم آورده اند: ذنب، نام شکلی است در آسمان که تقاطع منطقۀ فلک جوزهر و مائل بصورت مار بزرگ بهم میرسد یک طرفش را رأس گویند و طرف دیگر را ذنب - انتهی. عقده و نقطۀ تقاطع فلک ممثّل به اماثل که چون کوکب از وی درگذرد جنوبی شود و این عقده را جوزهر گویند مقابل رأس. و صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: ذنب بفتحتین. عند اهل الهیئه نقطه مقابله لنقطه مسماه بالرأس. قالوا مناطق الافلاک المائله تقاطع مناطق الافلاک الممثّلۀ و منطقهالبروج ایضاً علی نقطتین متقابلتین فیصیر النّصف من الافلاک المائله شمالیاً عن منطقهالبروج، و النّصف الاخر جنوبیاً عنها. واحدی هاتین النقطتین و هی مجاز مرکز تدویر الکوکب عن دائرهالبروج علی التّوالی الی الشّمال یسمّی بالرأس، و الاخری و هی مجاز مرکز تدویر الکوکب عن دائرهالبروج علی التّوالی الی الجنوب یسمّی بالذنب. و یسمیان ایضاً بالعقدتین و الجوزهرین اما تسمیتها بالعقدتین فظاهر اذ العقده فی اللّغه محل ّالعقد. و امّا بالرأس و الذنب. فلان ّ الشکل الحادث بین نصفی المنطقتین من الجانب الاقرب شببه بالتنین. و هو نوع من الحیات العظیمه. و العقدتان ای هاتان النقطتان بمنزله راسه و ذنبه و امّا بالجوزهرین فلان ّ الجوزهر معرّب گوزهر و هو طرفاالحیّه. و قیل لان ّ الجوزهر معرّب جوزچهر ای صورهالجوز. و هذا کما یسمّی بعض العقد بالفارسیه بجوز گره. و انّما قلنا مجاز تدویر الکوکب و لم نقل مجازالکوکب. کما قال صاحب الملخص ّ لان ّ ما ذکره لا یصح الاّ فی القمر فانّه یصل مع مرکز تدویره الی منطقهالممثّل. و امّا المتحیره فقد تصل الی منطقهالممثّل مع مراکز تداویرها و قد لا تصل الیها معها. ثم اعلم ان ّ ما ذکر مختص ّ بالکواکب العلویّه و القمر. فان ّ الرأس و الذنب فی السّفلیین لوفسّرا بهذا لکان کلتا عقدتی الزهره رأساً و عقدتی عطارد ذنباً فالرأس فی الزهره العقده التی یاخذ منها مرکز تدویرها نحوالحضیض و فی عطارد بعکس ذلک. و قیل الرأس موضع من منطقهالممثل یکون القیاس ان یجوز الکوکب علیه و یمرّ الی جانب الشمال و الذّنب موضع منها یکون القیاس ان یجوز علیه الکوکب و یمرّ الی جانب الجنوب. ففی الزهره و ان کانت النقطتان بحیث یقع علیهما الکوکب و یمرّ الی جانب الشمال، لکن احدیهما علی القیاس و الاخری علی غیر القیاس و علی هذا القیاس فی عطارد. و یخدشه انّه لا یتعین حینئذ ان ایّتهما علی القیاس و الاخری علی غیر القیاس. و المقصود ان یجعل التمیز بینهما. هکذا یستفاد من الجغمینی و حاشیته لعبدالعلی البیرجندی. و شرح التذکره له - انتهی. (کشاف اصطلاحات الفنون). و شرف ذنب در قوس است. (مفاتیح العلوم خوارزمی) :
تا ببحر اندر است وال و نهنگ
تا بگردون براست رأس و ذنب.
فرخی.
مخالفان ترا بر سپهر تا بزیند
برون نیاید هرگز ستاره شان ز ذنب.
فرخی.
ماه را رأس و ذنب ره ندهد در هر برج
تا ز سعد تو ندارند مر این هر دو جواز.
منوچهری.
ذنب مریخ را می کرده در کاس
شده چشم زحل هم کاسۀ راس.
نظامی.
چو برج طالعت نامد ذنب دار
ز پس رفتن چرا باید ذنب وار.
نظامی.
بجانب سیستان باید رفت و کار آنجا که چون عقدۀ ذنب بر هم افتاده است... کفایت کردن. (ترجمه تاریخ یمینی نسخۀ خطی مؤلف ص 40).
آن کمندش نگر از پشت سمندش گوئی
که بهم رأس و ذنب با قمر آمیخته اند.
خاقانی.
و رجوع به رأس و عقده و جوزهر شود
لغت نامه دهخدا