جدول جو
جدول جو

معنی ذح

ذح
(تَ فَ لُ)
سیلی زدن. تپانچه زدن. طپانچه زدن. کشیده زدن. چک زدن، شکافتن، کوفتن، آرمیدن با
لغت نامه دهخدا