دز ذات الصور، قلعه ذات الصور، معرکه ذات الصور و در مثنوی مولوی در حکایت سه پادشاه زاده که به دستور پدر بسیاحت ممالک شدند و او آنان را از رفتن بقلعۀ ذات الصور منع فرمود با اینهمه آنها برخلاف وصیّت پدر بدان قلعه رفتند و عاشق صورتی که بر این قلعه نقش بود گردیدند فرماید: هر کجا دلتان کشد عازم شوید فی امان اﷲ دست افشان روید غیر آن قلعه که نامش هشربا تنگ آرد بر کله داران قبا اﷲاﷲ زان دز ذات الصور دور باشید و بترسید از خطر. رجوع به مثنوی مولوی چ علاءالدوله ص 638 و بعد آن شود