جدول جو
جدول جو

معنی دیلزی

دیلزی(لَ)
دهی است از دهستان شپیران بخش حومه شهرستان مهاباد با 211 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با دیلزی

دیوزی

دیوزی
درزی ِّ دیو. آنکه بلباس دیوان باشد و درزی ِّ آنها بود. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

دیلمی

دیلمی
کوهی است مشرف به مروه. (منتهی الارب). اصمعی در ذکر کوه شیبه گوید. این کوه متصل به کوه دیلمی است و آن مشرف بر مروه است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

دیلمی

دیلمی
علی بن جوزی در کتاب صفهالصفوه ج 4 ص 261 در ذکر برگزیدگان از عباد شام که گمنامند گوید: عابدی بوده است بنام دیلمی که در یکی از غزوات مسلمانان بدست رومیها اسیر و بدار آویخته شد و چون مسلمانان آن را بدیدند به رومیها حمله نمودند و دیلمی را که هنوز جان داشت بپایین کشیدند
از شعرا و علمای سابق بود و بعضی قزوینی اش شمرند و از تخلصش معلوم است، علی ای حال شاعری ماهر و خوش طبع بوده است. (از مجمعالفصحاء ج 1 ص 218)
کیکاووس بن اسکندربن شمس المعالی قابوس وشمگیر ملقب به عنصرالمعالی. رجوع به کیکاووس بن اسکندر و عنصر المعالی و مجمعالفصحاء ج 1 ص 53 شود
لغت نامه دهخدا

دیلزه

دیلزه
دهی است از دهستان پیران بخش حومه شهرستان مهاباد با 211 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

دیرزی

دیرزی
نام روز بیست و هفتم از ماههای ملکی، (برهان) (آنندراج) (جهانگیری)
لغت نامه دهخدا

دیرزی

دیرزی
دیرزینده، بسیار پاینده، دیرپای، که دیر بماند، بسیار عمر کننده:
دیرزی به که دیر یابد کام
کز تمامی است کار عمر تمام،
نظامی
لغت نامه دهخدا

دیزی

دیزی
ظرف سفالی یا سنگی استوانه ای شکل که در آن آبگوشت درست می کنند
دیزی
فرهنگ لغت هوشیار