جدول جو
جدول جو

معنی دیرین

دیرین
دیرینه، کهنه، (آنندراج)، کهن، قدیم، عتیق، عتیقه: یار دیرین، دوست دیرین، آرزوی دیرین:
نشناخت مرا حریف دیرین
زیرا که چنین ندید پارم،
ناصرخسرو،
چو مجلس گرم شد ازنور شیرین
ز مستی در سرآمد خواب دیرین،
نظامی،
چو هرخاکی که باد آورد فیضی برد از انعامت
ز حال بنده یاد آور که خدمتکار دیرینم،
حافظ،
- صحبت دیرین، همنشینی و مصاحبت قدیم:
ای غم از صحبت دیرین توام دل بگرفت
هیچت افتد که خدا را ز سرم برخیزی،
سعدی،
دریغ صحبت دیرین و حق دید و شناخت
که سنگ تفرقه ایام در میان انداخت،
سعدی،
یاران قدیم و دوستان حمیم از کلمه حق خاموش شدند و صحبت دیرین فراموش کردند، (گلستان سعدی)
لغت نامه دهخدا