مرکّب از: دیر + ی حاصل مصدری، دیر بودن، مقابل زودی، درنگ، صبر: چرا به این دیری آمدید، (از یادداشت مؤلف) : اگر پدر تو این روزگاریافتی بدانچه تو برو صبر و دیری پیش گرفتی او به تدبیر و پیشی دریافتی و آن را که تو فرو نشستی او برخاستی، (از نامۀ تنسر بنقل از تاریخ ابن اسفندیار)، دل از دیری کار غمگین مدار تو نیکی طلب کن نه زودی کار، اسدی، مبرا حکمش از زودی و دیری منزه ذاتش از بالا و زیری، نظامی، - دیری جستن، درنگ طلبیدن، تأخیر کردن: گشاده کن آن راز و با من بگوی چو کارت چنین گشت دیری مجوی، فردوسی