معنی دیرانتقال دیرانتقال(اِ تِ) بطی ءالانتقال. (یادداشت مؤلف). کند ذهن. مقابل تیزهوش. مقابل زودیاب. دیربرخورد. کودن. خنگ لغت نامه دهخدا