مرکّب از: دیده + دار، دیدبان. دیده. شخصی را گویند که بر سرتیر کشتی نشیند یا بر سر کوه بلند و از دور هرچه بیند از لشکر و دشمن و غیر آن خبر دهد. (جهانگیری)، بمعنی دیده بان است و او شخصی باشد که بر جای بلند نشیند و آنچه از دور بیند خبر دهد. (برهان) : خروشان ز بامش یکی دیده دار که ای بیهشان نیست خانتان بکار. اسدی. براهش بویم از نهان دیده دار گریزیم چون او شود آشکار. اسدی