جدول جو
جدول جو

معنی دوله

دوله(دَ لَ)
دوله. دولت، در فارسی بیشتر به صورت ترکیب (مضاف الیه) القاب آید: معزالدوله، عضد الدوله. اعتمادالدوله. (یادداشت مؤلف) : اکنون امید چنان است که به فر دولۀ قاهره ادامهااﷲ جبر همه بباشد. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 133). و رجوع به دولت شود
گردش نیکی و ظفر و غلبه به سوی کسی، سنگدان مرغ و چینه دان آن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) ، پایین شکم و جانبی آن، شقشقه و شش مانندی که شتر از دهن بیرون آورد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا