که سلطه و اقتدار را بپرستد. که در جستجوی سعادت و دولت است. دولتخواه: زنده بود طالع دولت پرست بندۀ دولت شو هر جا که هست. نظامی. و گرچون مقبلان دولت پرستی طمع را میل درکش بازرستی. نظامی. بدین تخت و این جام دولت پرست بسا جام و تختا که آری بدست. نظامی. گذارنده دانای دولت پرست به پرگار دولت چنین نقش بست. نظامی