جدول جو
جدول جو

معنی دوست شدن

دوست شدن
(تَ دَ)
رفیق شدن. یار گشتن. همدل شدن. مهربان شدن با کسی. (از یادداشت مؤلف). ولایه. (تاج المصادر بیهقی) :
بنشاند آب آذرش بگریزد آب از آذرش
یک رکن او چون دوست شددشمن شود آن دیگرش.
ناصرخسرو.
به فعل و عوان گرچه شود دوست به آخر
هم برتو بکار آرد یک روز عوانیش.
ناصرخسرو.
- امثال:
غریب دوست نشود. مقامات حمیدی (از امثال و حکم)
لغت نامه دهخدا