معنی دوردور
- دوردور (رِ / رْ)
- سخت دور. بسیار دور. (یادداشت مؤلف) :
تو قیاس از خویش می گیری ولیک
دوردور افتاده ای بنگر تو نیک.
مولوی.
غرب، دوردور شدن. (منتهی الارب).
- دوردور راه رفتن، دورادور رفتن. کنایه است از خود را کنار و بیگانه داشتن. (لغت محلی شوشتر)
