معنی دور فکندن دور فکندن (تَ بَرْ رُ کَ دَ) دور افکندن. دور انداختن. به دور انداختن: آنگاه ببرد رگشان و ستخوانشان جایی فکند دور و نگردد به کرانشان. منوچهری. رجوع به دور افکندن ودور انداختن شود لغت نامه دهخدا