رفتن به فاصله بعید. به مسافت دور رفتن. مسافت بعید را طی کردن. (از یادداشت مؤلف) : اشطاط. اشتطاط. غروب. متؤ. اشقاح. طمح. طوء. سخ. کتوع. سبح. ارعاث، دور رفتن درسیر. معن، دوررفتن اسب. اشتغار، دور رفتن در بیابان. شط، دور رفتن ستور در چرا. شقذ، دور رفتن و دور شدن. اشتطاط، دور رفتن ستور به چرا. اشطاط، دور رفتن در بیابان. (منتهی الارب) ، از مرحله دور شدن. به نکتۀ خارج از موضوع پرداختن. اصل مطلب را رها ساختن و به حاشیۀ غیر مرتبط پرداختن. (از یادداشت مؤلف)