اندوختن و جمع کردن مال. (ناظم الاطباء) (از برهان) (آنندراج). صورتی دیگر از توختن. رجوع به توختن و اندوختن شود، ادا کردن وگزاردن وام و قرض و نماز. (ناظم الاطباء) (از برهان). توختن. ادای قرض. ادای دین. وامگزاری: مادرش بود آن فریب آموخته وام بیحد ازعطایش دوخته. مولوی. شیر هرماس دوخت تدبیرش وام افلاس دوخت احسانش. سراج الدین راجی. رجوع به توختن شود