آنکه با دو تیغ بازی کند و این رسمی است سپاهیان هند را. (آنندراج) : به سینۀ صف اعدا که خیل مورانند دوتیغه باز چو نوک زبان مار افتاد. طالب آملی (از آنندراج). - دوتیغه باز بهادری، دو تیغه بازی. به دو دست تیغ زدن. (از آنندراج). - زخم دوتیغه باز، نهایت تازه. (آنندراج) : ای صبح آه سرد تو از انتظار کیست زخم دوتیغه باز تو از ذوالفقار کیست. صائب (از آنندراج)