جدول جو
جدول جو

معنی دوتا گشتن

دوتا گشتن
(تَ تَ)
خم شدن. دوتا شدن. دوتو شدن. (یادداشت مؤلف) :
چون دید بر کمان تو حاسد سهام تو
از سهم آن سهام دوتا گشت چون کمان.
منوچهری.
- دوتا گشتن پشت، خم شدن پشت. خمیدن قامت و بالا:
فروگفت پیغامهای درشت
کزوسروبن را دوتا گشت پشت.
نظامی.
- دوتا و راست گشتن، قامت خود را خم و راست کردن احترام و بزرگداشت بزرگی را:
چو دیدش به خدمت دوتا گشت و راست
دگر روز بر خاک مالید و خاست.
سعدی (بوستان).
، خم شدن. خم کردن قد به احترام. تعظیم کردن و سر فرودآوردن در برابر پادشاه یا بزرگی چنانکه رسم است. تعظیم کردن. (از یادداشت مؤلف) :
دوتا گشت پیران و بردش نماز
بسی آفرین کردو برگشت باز.
فردوسی.
به فرمان به پیش سکندر شدند
دوتاگشته و دست بر سر شدند.
فردوسی
لغت نامه دهخدا