جدول جو
جدول جو

معنی دوبین

دوبین(سَ نِ / نَ دَ / دِ)
دوبیننده. کاژ. کژ. کلیک. کژچشم. چپ. احدر. کلک. احول. لوچ. که چشم وی یک چیز را دو بیند. کلاژه. کج بین. لوش. آنکه یک چیز را دو بیند. (یادداشت مؤلف) :
احول از چشم دوبین در طمع خام افتاد.
حافظ.
، دورو. منافق، ثنوی. کسی که به وجود دو آفریدگار معتقد باشد یکی آفریدگار خیر و روشنائی و دیگری آفریدگار شر و ظلمت، چون زرتشتیان که به وجود اهورامزدا و اهریمن اعتقاد دارند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا