پاییدن. پایستن. پایدارماندن. پایداری کردن. (یادداشت مؤلف) : آن بوی گل و سنبل و نالیدن بلبل خوش بود دریغا که نکردند دوامی. سعدی. ، مداومت کردن: کرز، دوام کردن بر خوردن قروت. استعلاج، دوام کردن بر خوردن شراب و ستهیدن در آن و بسیار خوردن آن. شرف، دوام کردن بر خوردن کوهان. (منتهی الارب). تثبیه، دوام کردن بر چیزی. (تاج المصادر بیهقی)