جدول جو
جدول جو

معنی دوام کردن

دوام کردن(تَ مَ دَ)
پاییدن. پایستن. پایدارماندن. پایداری کردن. (یادداشت مؤلف) :
آن بوی گل و سنبل و نالیدن بلبل
خوش بود دریغا که نکردند دوامی.
سعدی.
، مداومت کردن: کرز، دوام کردن بر خوردن قروت. استعلاج، دوام کردن بر خوردن شراب و ستهیدن در آن و بسیار خوردن آن. شرف، دوام کردن بر خوردن کوهان. (منتهی الارب). تثبیه، دوام کردن بر چیزی. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا