جدول جو
جدول جو

معنی دو

دو
(دَ / دُو)
رفتن به شتاب. گام برداشتن بشتاب. اسم مصدر از دویدن. تک. عدو. جمز. مقابل قدم و یورتمه و غیره. تاخت. راه رفتن بسرعت. دویدن. (یادداشت مؤلف). عدو. رفتار با سرعت.
- امثال:
از اسب دو از صاحبش جو. (یادداشت مؤلف).
نه از من جو نه از تو دو بخور کاهی برو راهی. (از امثال و حکم دهخدا).
- دو استقامت، (اصطلاح ورزش) دویدن در مسافت طولانی. دویدن در فاصله بسیار که در آن دونده نیروی مقاومت در مداومت به دویدن بیشتر بکار برد تا شتاب و سرعت.
- دو امدادی، (اصطلاح ورزش) دویدن مسافت معین با یاری دیگری یا دیگران، بدین تعبیر که بخشی از راه را یکی و بخشی را دیگری یا دیگران دوند.
- دو سرعت، (اصطلاح ورزش) دوی که در آن فاصله کم، مثلاً صد یا دویست یا چهارصد متر را به شتاب هرچه تمامتر پیمایند.
- دو ماراتن، (اصطلاح ورزش) در یکی از نبردهای ایران و روم یکی از سربازان رومی خبر فتح لشکریان خود را پس از پیمودن مسافت حدود 42 کیلومتر در حال دو به دهکدۀ ماراتن رسانید و از شدت فشار بر جای سردشد. از آن پس به یادبود این سرباز مسابقه ای در دنیابرگزار می شود. (فرهنگ فارسی معین). مسافت این دو امروزه معمولاً 42195 متر است.
- دو نیم سنگین، دو نیمه استقامت، (اصطلاح ورزش) دویدن در فواصل 800 متر و 1500 متر.
- پا به دو گذاشتن، آغاز دویدن کردن. به دویدن آغاز کردن. (یادداشت مؤلف).
- تک و دو، دویدن. (یادداشت مؤلف).
- ، کر و فر. بیا و برو. نفوذ.
- از تک و دو افتادن، کم شدن شور و علاقه و نیرو. از صرافت و عشق افتادن.
- سگ دو، دویدنی مداوم و در هر جانب بشتاب و سرعت. بشتاب همه جا را پیمودن. بهر جانب سر زدن
لغت نامه دهخدا