دوالی و ریسمانی است که بر آن زنگولۀ بسیار آویزند و مسخرگان خاصه غلامان عباسی به کمربندند بطوری که زنگوله ها بر کفل و دور کمر آویخته ماند و به همان قسم رقص کنند و اصول آورند. (لغت محلی شوشتر) ، کنایه است از اسباب تجمل و شأن و شوکت. (آنندراج) (لغت محلی شوشتر) : بعد مردن طمطراق شیخ افزون می شود طبل رحلت بهر او دنگ و دوالی بیش نیست. قبول (از آنندراج)