فریب دادن. (ناظم الاطباء) (از برهان) (از آنندراج) (از غیاث). کنایه است از فریب دادن، چه، برای شکار حیوانات اغلب دنبه در تله گذارند: اجلم دنبه نهد از برۀ چرخ شما همچو آهوبره مشغول چرایید همه. خاقانی. ترا از گوسفند چرخ دنیا می نهد دنبه تو برگاو زمین برده اساس قصر و بنیانش. خاقانی. ، کنایه از سحر کردن برای کاستن و گداختن کسی. (آنندراج). کنایه از شعبده کردن. (ناظم الاطباء) : شب را ز گوسفند نهددنبه آفتاب تا کاهش دقش به مکافا برافکند. خاقانی. رجوع به دنبه گداز و دنبه دادن شود